سفر که گریه ندارد

ساخت وبلاگ
درختان را دوست می دارمکه به احترام تو قیام کرده اندو آب راکه مهر مادر توست،خون تو شرف را سرخگون کرده است:شفق ، آینه دار نجابتت,و فلق محرابیکه تو در آن نماز صبح شهادت گزاردی.در فکر آن گودالمکه خون تو را مکیده استهیچ گودالی را چنان رفیع ندیده بودمدر حضیض هم می توان عزیز بوداز گودال بپرس!آهای مرگ تو معیار!مرگت چنان زندگی را به سخره گرفتو آن را بی قدر کردکه مردنی چنان،غبطه بزرگ زندگانی شد!تو را باید تنها در خدا دیدهر کس ،هر گاه ، دست خویشاز گریبان حقیقت بیرون آوردخون تو از سرانگشتانش تراواستچندان تناوری و بلندکه به هنگام تماشاکلاه از سر کودک عقل می افتدای خدای گون!مرگ در پنجه ی توبیچاره تر از پروانه یی ستکه کودکان در دست گیرندو یزید ، بهانه ای.دستمال پلیدیکه ستم در آن تف شده ستو در زباله ی تاریخ ؛فگنده شده ست.یزید کلمه نبوددروغ بودزالویی درشتکه اکسیژن هوا را می مکید.مخنثی که تهمت مردی بودبوزینه ای با گناهی درشت:"سرقت نام انسان"و سلام بر توکه مظلوم ترینینه از آن جهت که عطشانت شهید کردندبل از این رو که دشمنت این استیا ذبیح اللهتو اسماعیل برگزیده ی خداییو رویای به حقیقت پیوسته ی ابراهیممرگ تومبدا تاریخ عشقآغاز رنگ سرخمعیار زندگی استخط تو با خون تو آغاز می شود.از آن زمان که تو ایستادیدین راه افتادو چون فرو افتادیحق برخاست.هیچ شاخه ای نیستکه شکوفه سرخ نداردو اگر نداردشاخه نیستهیزمی است ناروا بر درخت ماندهیاثاراللهآن باغ مینوی که تو در صحرای تفته کاشتیبا میوه های سرخبا نهرهای جاری خوناببا بوته های سرخ شهادتو آن سروهای سبز دلاور،باغی ست که باید با چشم عشق دیداکبر راصنوبربوفضایل راو نخل های سرخ کامل راو رد خونتراهیکه راست به خانه ی خدا می رود...ای باغ بینشستم ، دشمنی زیباتر از تو نداردو سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 109 تاريخ : جمعه 14 مرداد 1401 ساعت: 22:36

کسی که ماه را دوست ندارددشمن آب است.کسی که کلماتِ بی‌زحمتِ مرا دوست ندارددوستِ حضرتِ ری‌را نيستکسی که بوسه را نمی‌فهمدآواز آب و ماه و کلمه را نخواهد شنيد.ما می‌شنويم که شب استبه رویِ گريه نمی‌آوريمآخر عطر صبح از يادمان نمی‌رود.چقدر حماقت می‌خواهدکه آدمی نااميد شود!شما اشتباه می‌کنيداز اين طرف بياييداين طرف که روشن‌تر از روزِ تبسم است!همه چيز درست خواهد شدرستگار خواهيم شدما اولادِ آذرباد و کلمه و انار و بارانيم.ما خودمان کلمه‌ايممقدس بوده‌ايممقدس کلمه‌ی بدی نيستنَفَس‌های حضرتِ نور و بوسه را می‌شنومکلمات يادم داده‌انداز برای ماست اين همه ثروت،‌ اين همه سکوت،از علاقه به چند کلمه‌ی ديگراز علاقه به تکراراز علاقه به آدمی، عدالت، آزادی ...از برای ماستما فقيرانِ آسمان‌نشينِ بزرگ!من برای شما سلامتی آرزو می‌کنممن برای شماست که زنده‌ام هنوزمن برای شما ترانه می‌خوانم.می‌دانم که خواسته خواهد شدبه آسانی، آرامشِ تمام، مثل چکيدنِ شبنممی‌دانم که خواسته خواهد شدپايداریآگاهیآسايشعشقستاره، لبخند و هرچه شما که ...!بخواه، خواسته خواهم شدبخواه، خواسته خواهی شدبخواه، اين دعای من استمن است که از کبريا سخن می‌گويداتفاق خوبِ قشنگی در راه‌ست!بگو بشود، شده است، می‌شودچنين که هستچنان که پيش خواهد آمد. سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 3 مرداد 1401 ساعت: 0:10

این روزها همه چیز داغ استهوای داغخبرهای داغ...تابستان آنچنان زمین را داغ می کند که دل زمین گرم بماند به وقت پاییز و زمستاناما خبرهای داغ دل سردی می آوردچنان که وقتی از کنار حوض وسط  میدان شهر رد می شوی دلت می خواهد داغی خبرها را برداری و سرشان را زیر آب کنی و بشماری یک دو سه و تماماما به راه ادامه می دهی و دوباره سایه ها بر سر می افتد که کاش از سرمان کم می شدند این طرف خیابان که بستی هایمان آب شد اماباید از این خیابان های در بند گذشتو سمت خیابان آزادی رفت شاید آنجا یخ در بهشت تعارف مان کنند.شهین نعمتی سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 3 مرداد 1401 ساعت: 0:10